سید محمد صدر:

 اگر توده مردم و مستعفین به انقلاب نمی‌پیوستند، انقلاب پیروز نمی‌شد/ امام با پذیرش قطعنامه از تکه تکه شدن ایران جلوگیری کرد


کد خبر: 5937
سید محمد صدر: من معتقدم که ارزش خدمت امام در پذیرش قطعنامه، یا بزرگتر از اصل انقلاب اسلامی است یا به اندازه آن. اگر بخواهیم بگوییم که امام دو کار بزرگ انجام داده، یکی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاه بود و دیگری پذیرش قطعنامه و حفظ ایران است. من این را می‌گویم و شاید برخی خوش‌شان نیاید؛ ایران از همه‌چیز مهم‌تر است. اگر ایران نباشد، نه تشیعی وجود دارد، نه حضرت علی (ع) و نه اسلام. یعنی وجود این اشهد ان‌ علی ولی‌الله به خاطر ایران است و اگر ایران تجزیه شده بود، نه تشیع باقی می‌ماند و نه اسلام. امام این تصمیم را گرفت و باید قدردان او باشیم.

گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در برنامه «حضور» مطرح شد؛

 اگر توده مردم و مستعفین به انقلاب نمی‌پیوستند، انقلاب پیروز نمی‌شد/ امام با پذیرش قطعنامه از تکه تکه شدن ایران جلوگیری کرد/ اسرائیلی‌ها مذاکرات مک فارلین را نجس کردند!/ یکی از کارهای خوب امام خمینی، جدا کردن مرجعیت از رهبری بود

 
سید محمد صدر: اگر توده مردم و مستعفین به انقلاب نمی‌پیوستند، انقلاب پیروز نمی‌شد/ امام با پذیرش قطعنامه از تکه تکه شدن ایران جلوگیری کرد/ اسرائیلی‌ها مذاکرات مک فارلین را نجس کردند!/ یکی از کارهای خوب امام خمینی، جدا کردن مرجعیت از رهبری بود
 

پایگاه خبری جماران: برنامه «حضور»، این هفته میزبان دکتر «سید محمد صدر»، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. وی که از بستگان حضرت امام (ره) و برادرزاده امام موسی صدر است، درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و دیدگاه‌های امام خمینی (ره) در این زمینه، در گفت و گو با «محمدحسین رنجبران» سخن گفت.

خاطرات سیدمحمد صدر از شوخ‌طبعی امام

سیدمحمد صدر در آغاز گفتگو با اشاره به صمیمت و دوستی پدرش با حضرت امام خمینی (ره) اظهارداشت: پدرم، آیت‌الله صدر، با حضرت امام (ره) رابطه‌ای بسیار صمیمی و در عین حال استاد و شاگردی داشتند. یکی از خاطرات زیبایی که در ذهن دارم، مربوط به پیش از سال ۴۲ است. امام (ره) روزی به منزل ما در قم آمدند. خانه ما یک حیاط مرکزی داشت، با یک حوض و دو باغچه در طرفین که کاملاً خشک بودند. امام (ره) هنگام خروج، از بالای ایوان نگاهی به باغچه‌ها انداختند و با لحن شوخ‌طبعانه‌ای به پدرم گفتند: «آقا رضا! مثل اینکه شما یک باغبان خاصی دارید!» یعنی باغچه‌ها آن‌قدر خشک و بی‌حاصل بودند که انگار باغبانش وظیفه‌ای جز خشک نگه‌داشتن آن‌ها نداشت! البته این شوخ‌طبعی‌های امام (ره) منحصر به این مورد نبود. پدرم خاطرات دیگری هم نقل می‌کرد. از جمله اینکه امام (ره) گاهی ۳ ـ ۴ پرتقال را یکی پس از دیگری بالا می‌انداختند و پشت سر هم می‌گرفتند، در حالیکه ما قادر به انجام این کار نبودیم و پرتقال‌ها از دستمان می‌افتاد!

وی افزود: رابطه امام (ره) و پدرم، فراتر از یک رابطه استاد و شاگردی بود؛ بلکه دوستی و صمیمیتی عمیق در آن موج می‌زد. به‌طوری‌که حتی زمانی که فهرستی از شاگردان امام (ره) تهیه می‌شد، حضرت امام (ره) می‌گویند «چرا اسم فلانی نیست؟» و تأکید داشتند که نام پدرم حتماً در آن درج شود، حتی در دوره‌ای که ممکن بود برخی اختلاف‌نظرها وجود داشته باشد.

 

روش خاص امام (ره) در پاسخ به سؤالات فلسفی شاگردان:
وقتی شاگرد نمی‌فهمید، فلسفه را سنگین‌تر می‌کردیم!

صدر با اشاره به خاطره دیگری گفت: پدرم در جلسات درس فلسفه امام شرکت می‌کردند و می‌دانید که فلسفه درس دشواریست که درکش برای هرکسی آسان نیست. برای همین هم افرادی که آن را درک نمی‌کنند، ضدفلسفه می‌شوند. پدرم تعریف می‌کرد که در جلسات درس فلسفه، اگر یکی از شاگردان نکته‌ای را متوجه نمی‌شد و سؤال می‌پرسید، امام (ره) یک دور با دقت کامل توضیح می‌دادند. اگر آن فرد متوجه می‌شد که هیچ، ولی اگر طرف متوجه نمی‌شد، امام دیگر تکرار نمی‌کردند. اگر او دوباره سوال می‌کرد، امام می‌گفتند: «آقای صدر شما جوابش را بده» که من می‌دانستم یعنی چه. ایشان می‌گفت با امام قرار گذاشته بودند که وقتی طرف متوجه نمی‌شد، من شروع می‌کردم توضیح دادن و یک سری الفاظ فلسفی سنگین را همینجور بدون معنی و پشت سر هم تکرار می‌کردم. مثلاً چهار دقیقه؛ که هیچ معنی نداشت. بعد امام می‌پرسیدند که فلانی متوجه شدید؟ و او هم می‌گفت: بله، متوجه شدم.

 

تعجب دیپلمات‌های قدیمی وزارت خارجه از منقلب شدن من بعد از دیدن امام
 امام همه چیز ما بود

این مبارز دوران انقلاب با بیان اینکه اولین بار حضرت امام را پیش از پیروزی انقلاب در مدرسه رفاه و از دور ملاقات کردم، ادامه داد: بعد آن دیگر مدتی امام را ندیدم تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب، در حسینیه جماران به دیدارشان آمدیم. سال ۶۰ اولین بار بود که ما به همراه دیپلمات‌های قدیمی وزارت خارجه به اینجا آمدیم. این دیپلمات‌ها هم که مشخص است چه ویژگی‌هایی دارند. ما با اینها آمدیم و من اینجا ایستاده بودم که امام وارد شدند. وقتی امام را دیدم، بدون اینکه خودم بخواهم، زدم زیر گریه و همینطور اشک می‌ریختم. دیپلمات‌ها هم همینطور مرا نگاه می‌کردند که چرا اینجوری می‌کنم و این قضیه به چه معناست؟! خلاصه اینکه مدتی گذشت و کم کم توانستم خودم را جمع و جور کنم. این اولین خاطره بود که امام را از نزدیک ملاقات کردم. آن موقع غیر از اینکه فکر انقلابی داشتیم، یک احساس عجیبی هم داشتیم. امام واقعاً همه‌چیز ما بود. همه چیز.

 

در دست داشتن کتاب دکتر شریعتی یا نهج‌البلاغه ۲ سال زندان داشت

وی با اشاره به خفقان دوران پهلوی بیان داشت: جوانان امروز تقصیری ندارند از بیان برخی حرف‌ها چون نمی‌دانند آن موقع چه خفقانی بود. مثلا بعضی از بچه‌ها دوست داشتند کتاب‌های دکتر شریعتی را مطالعه کنند، ولی خیلی‌ها از ترس ساواک داخل کتابخانه مطالعه می‌کردند چون اگر کتاب دکتر شریعتی را ساواک بیرون از کسی می‌‌گرفت، دو سال زندان داشت. حتی نهج البلاغه را از کسی می‌گرفتند، دو سال زندان می‌دادند. اینطور بود اوضاع. حالا در مورد خود ما که در زندان چطوری ما را زدند، بماند.

صدر با اشاره به روند تأثیرگذاری اندیشه امام بر جوانان دانشجو و انقلابی اظهار داشت: من سال ۴۹ به دانشکده داروسازی دانشگاه تهران وارد شدم، آن موقع اصلاً امام در دانشگاه مطرح نبود. چون امام از سال ۴۲ شروع کرده بود و یک حرکتی انجام شده بود و شاه موفق شده بود که سرکوب کند. بعد از آن، جو سیاسی، انقلابی و چریکی بالا گرفته بود. برای همین ما در دانشگاه مشکل داشتیم. یک مشکل با ساواک و دستگیری و اینها داشتیم و یک مشکلی هم با کمونیست‌ها داشتیم چون کمونیست‌ها جدی فعال بودند.

این مبارز انقلابی بیان داشت: در آن زمان، کم کم مبارزات مسلحانه مطرح شده بود. در بچه‌های مسلمان، بحث مجاهدین خلق مطرح بود، و در کمونیست‌ها، چریک‌های فدایی خلق. نکته مهم این بود که در آن زمان، عمدتاً بچه‌ها را با کتاب‌های دکتر شریعتی وارد صحنه سیاسی انقلاب می‌کردیم و بعد از اینکه وارد می‌شدند، کتاب‌های شهید مطهری. ولی هنوز امام آنطور که باید گسترش پیدا نکرده بود. این اتفاق تا سال ۵۶ ادامه داشت و این مجموعه‌ها مثل حسینیه ارشاد، دکتر شریعتی، طلبه‌ها و جاهای مختلف کار می‌کردند. جلساتی هم در مسجد جامع نارمک برگزار می‌کردیم که هم دکتر شریعتی در آنجا صحبت می‌کرد و هم آیت‌الله خامنه‌ای.

 

هنر امام در مردمی کردن انقلاب
توده مردم بودند که انقلاب را شکل دادند

وی گفت: نکته مهم این است که هنر امام این بود که توانست جنبشی را که از طریق خودش و روحانیت آغاز شده بود و بعد به دانشگاه‌ها و فضای روشنفکری رسید و گروه‌های مختلفی که چندان اندیشه‌های اسلامی نداشتند و در این جریان جذب شدند، این انقلاب را مردمی و توده‌ای کرد. آن گروه‌هایی که ذکر کردم، علیرغم انقلابی بودن، قادر به چنین کاری نبودند؛ اما امام توانست. شما وقتی تظاهرات میلیونی را می‌بینید، مگر آن موقع چه تعداد دانشجو و روشنفکر داشتیم؟ در نهایت توده مردم بودند که انقلاب را شکل دادند؛ از پایین‌ترین اقشار تا بالاترین.

 

یک روایت تاریخی کمتر شنیده شده از تغییر نام میدان ژاله:
 نام میدان ژاله چند روز پیش از کشتار 
۱۷ شهریور به «میدان شهدا» تغییر کرد

صدر با اشاره به یک حقیقت تاریخی درخصوص تغییر نام میدان ژاله به میدان شهدا تصریح کرد: علی‌رغم تصور خیلی‌ها، نام میدان ژاله، یک هفته تا ۱۰ روز قبل از کشتار ۱۷ شهریور به میدان شهدا تغییر نام داده بود. جریان از این قرار بود که آقایی به نام آیت‌الله نوری در منزلش در نزدیکی میدان ژاله، در آنجا برنامه‌ داشت که هر شب حدود هزار نفر جمع می‌شدند. یک شب ساواک حمله کرد و چون مردم در خیابان هم بودند، در این درگیری دو سه نفر شهید شدند. از آنجا نام میدان ژاله به میدان شهدا تغییر یافت. بطوری که ما وقتی از قیطریه تظاهرات می‌کردیم و به سمت پایین می‌آمدیم، مردم شعار می‌دادند: «فردا صبح ۷ صبح، میدان شهدا!» یعنی هنوز ۱۷ شهریور نشده بود. این نکته از نظر تاریخی مهم است. البته بعد از واقعه ۱۷ شهریور، این نام تثبیت شد.

پیکر شهدا را در اتاقی در بیمارستان سوم شعبان روی هم چیده بودند
حداقل 
۵۰ شهید آنجا بود که لباس و چهره‌‍‌شان نشان می‌داد از مستضعفین هستند

این مبارز دوران انقلاب که شاهد عینی کشتار روز ۱۷ شهریور نیز بوده است، با یادآوری صحنه‌هایی از پیکر شهدا در بیمارستان سوم شعبان اظهار داشت: ، ما در میدان شهدا به سمت شرق حرکت می‌کردیم که تیراندازی شد و یادم هست که یک تیر از کنار سرم رد شد. تعداد کشته‌شدگان را همه می‌دانند. من کارت دکتری داروسازی همراهم بود؛ متوجه شدم که در جمعیت می‌گویند شهدا را به بیمارستان سوم شعبان بردند که نزدیک میدان شهداست. ارتش راه را گرفته بود که رفتم گفتم من پزشک هستم و باید بروم بیمارستان. در بیمارستان گفتند در فلان اتاق شهدا را کنار هم چیده‌اند.

وی ادامه داد: در آن اتاق دیدم که جسد شهدا را روی هم چیده بودند که تا بالا رفته بود. عده‌ای که امروز می‌گویند در ۱۷ شهریور تعداد زیادی کشته نشدند و این حرف‌ها بیخود است، اشتباه می‌کنند؛ من خودم شاهد عینی بودم. حداقل ۵۰ شهید در آن اتاق بود. اینها را به طوری روی هم چیده بودند که لباس و کفش‌های‌شان پیدا بود و مشخص بود که همه از مستضعفین بودند. از چهره‌ها پیدا بود که از قشر ضعیف هستند.

 

اگر توده مردم و مستعفین به انقلاب نمی‌پیوست، انقلاب پیروز نمی‌شد

صدر با تأکید بر اینکه هنر امام این بود که توده مردم را با خود همراه کرد، بیان داشت: این کاری بود که از عهده روشنفکرها، چریک‌های مجاهدین خلق و چریک‌های مارکسیست فدایی برنیامد. اگر این بخش از جامعه به انقلاب نمی‌پیوست، انقلاب پیروز نمی‌شد. چنان‌که دیدید، شاه توانست هم مجاهدین خلق و هم چریک‌های فدایی را سرکوب کند. همه را دستگیر کرد و زندانی شدند تا زمانی که انقلاب پیروز شد.

وی افزود: چریک‌های فدایی که اصلا پایگاه مردمی نداشتند، چون مارکسیست بودند و مردم ایران، مسلمان و شیعه بودند. مجاهدین خلقِ اولیه هم که تا حدی پایگاه داشتند و حتی با برخی علما در ارتباط بودند، پس از آنکه درون سازمانشان آن جنایت‌ها رخ داد و شریف واقفی را کشتند، آن‌ها هم دیگر پایگاهی نداشتند. بنابراین، آنچه انقلاب را به پیروزی رساند و بعداً ۹۸ درصد ملت ایران به جمهوری اسلامی رأی دادند، هنر امام بود که از عهده هیچ‌کس دیگری هم برنمی‌آمد. با اینکه چریک‌ها آدم‌های انقلابی و جان‌برکفی بودند، اما پایگاه مردمی نداشتند. تنها امام بود که توانست این انقلاب را به پیروزی برساند.

 

به دلیل شکل دادن اعتصابات دانشجویی دستگیر شدم

صدر با اشاره چگونگی دستگیر شدنش گفت: من در سال سوم دانشگاه، به دلیل اعتصابات دانشجویی دستگیر شدم. دانشکده داروسازی چندان سیاسی نبود. بزرگ‌ترین دانشکده سیاسی، دانشکده فنی دانشگاه تهران بود که در کنار داروسازی قرار داشت. در آن زمان، در دانشکده داروسازی حتی یک دانشجوی مسلمانِ فعالِ سیاسیِ که سال‌بالایی ما باشد، وجود نداشت. اگر هم بودند، همه مارکسیست بودند. ضمن اینکه چون دانشکده داروسازی مورد علاقه یهودیان بود، دانشجویان یهودی زیاد داشت. یعنی در کلاس ما، از بین ۵۰ یا ۶۰ نفر، حدود ۸ نفر یهودی دختر و پسر بودند. دلیل این حضورشان هم داستان مفصلی دارد و به این برمی‌گردد که یهودیان داروسازی ایران را در اختیار داشتند. همین موضوع باعث می‌شد که دانشکده چندان فضای سیاسی نداشته باشد.

وی گفت: همین موضوع باعث می‌شد که دانشکده چندان فضای سیاسی نداشته باشد. به هر حال، ما به‌تدریج وارد فعالیت‌های سیاسی مذهبی شدیم که من به همراه دو نفر از هم‌کلاسی‌هایم، خدا بیامرزد دکتر فریدون سیامک‌نژاد که متأسفانه در دوران کرونا فوت کرد، و دکتر محمدعلی شاهرودی، جزو اولین دانشجویان مسلمانِ فعال بودیم که فعالیت‌های اسلامی داشتیم و رفته‌رفته، دانشجویان سال‌پایینی را هم به این جریان اضافه کردیم و اعتصابات دانشجویی را شکل دادیم. دستگیری من هم به دلیل همین اعتصابات بود. آمدند و مرا از خانه دستگیر کردند و بردند.

صدر گفت: مرا در جریان بازدداشت، کمیته ضد خرابکاری هم بردند. کمیته بعداً شد شهربانی و حالا هم نیروی انتظامی شده است. گاهی وقت‌ها با دوستان وزارت خارجه که از محل کار خارج می‌شدیم، آنجا را نشانشان می‌دادم و می‌گفتم: «ببینید! زمانی من را اینجا دستگیر کردند و از این پله‌ها بالا بردند. چشم‌هایم را بستند. زندگی این‌طور است؛ روزی این‌ طرف و در زندان بودم، حالا ۳۰ سال است که اینجا هستیم و در وزارت خارجه، معاون وزیر شدیم. این دو ساختمان روبه‌روی هم‌اند!».

 

دیگران هم همان درس‌هایی را خوانده بودند که امام خوانده بود، ولی چرا امام موفق به انقلاب شد؟

برادرزاده امام موسی صدر، با ذکر یک سوال مهم سخنانش را اینگونه ادامه داد: اما چرا امام این‌گونه شد؟ چرا دیگران، با اینکه همان درس‌هایی را خوانده بودند که امام خوانده بود و همان فقه، تفسیر و اصول را می‌دانستند، اما چرا چنین رویکردی نداشتند؟ من در این مورد نظری دارم که با برخی بزرگان هم مطرح کرده‌ام و آن این است که در رفتار سیاسی افراد، بیش از آنکه تفکر سیاسی نقش داشته باشد که البته دارد، ولی بیش از آن، شخصیت فرد تأثیرگذار است. یعنی چه؟ یعنی اینکه فرد چه خصوصیاتی دارد، که از زمان تولد و حتی قبل از تولد در او شکل گرفته و سپس با آموزش و تجربه تقویت شده است.

 

گفتگو حضور با سید محمد صدر

 

مهم‌ترین عوامل در رفتار سیاسی فرد، ویژگی‌های شخصیتی است

وی توضیح داد: مثالی می‌زنم. یکی از مهم‌ترین عوامل در رفتار سیاسی یک فرد این است که آیا او شجاع است یا نه؟ این مسئله دیگر ربطی به تفکر ندارد، بلکه یک ویژگی شخصیتی است. دومین عامل این است که آیا فرد دنبال منافع شخصی خود است، یا به دنبال منافع جمعی است؟ سومین عامل، حسادت است، نمی‌دانید حسادت چقدر در رفتار سیاسی افراد نقش دارد. چهارم، اینکه طرف فرد مقام‌طلبی است یا خیر. این مقام‌طلبی فرقی نمی‌کند که در عرصه سیاست باشد (مثل وزارت و وکالت)، یا در حوزه مرجعیت و مسائل دینی. و ویژگی‌های دیگر. اینکه طرف فرد لجبازی است یا نه. کینه‌ورزی می‌کند یا نه. همه این ویژگی‌های شخصیتی در رفتار سیاسی افراد تأثیر مستقیم دارد.

 

وقتی از شجاعت امام حرف می‌زنیم یعنی جرأت درافتادن با یک شاه قدرتمند، با ارتشی قوی و با حمایت دو قدرت

صدر تأکید کرد: در این ارتباط، مهمترین نکته در مورد امام شجاعت است. البته بسیاری از خصوصیات دیگر را هم داشتند اعم از فقه، اصول، فلسفه، عرفان، درک عمیق از سیاست، شناخت دشمن، و غیره، اما چیزی که تفاوت اساسی ایجاد کرد، جرأت امام بود. باید تصور کنید؛ یک شاه قدرتمند، با ارتشی قوی، با ساواک قوی و با حمایت دو ابرقدرت بزرگ دنیا که حالا یک آخوند یک‌لاقبا با اینها درافتاده است.

 

 

گفتگو حضور با سید محمد صدر

 

در مقابل امام شجاع، یک شاه ترسو وجود داشت که در سختی‌ها فرار می‌کرد

وی گفت: امام با این ویژگی‌های شخصیتی خاص خود وارد میدان شد. اما در نقطه مقابل امام، کسی مثل شاه قرار داشت که انسان ترسویی بود. شاه تمام این امتیازاتی که گفتیم را داشت، اما آدم ترسویی بود. در طول حکومتش، دو سه بار در موقعیت‌های سخت فرار کرد. ممکن است یک نفر ضد ظلم هم این ویژگی‌ها را داشته باشد، اما اگر شجاعت نداشته باشد، توان مقابله با ظالم را ندارد. مجموعه این ویژگی‌ها باعث شد که امام وارد این صحنه شود. صداقت و پاکی او نیز باعث شد مردم به او روی بیاورند و در نهایت، انقلاب پیروز شود.

 

نظر خاص پدر دکتر شریعتی به تبعیت مردم از امام خمینی

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام اضافه کرد: رحمت خدا بر مرحوم آقای محمدتقی شریعتی، پدر دکتر علی شریعتی. ایشان متخصص تاریخ اسلام و فردی بسیار باسواد بود، ما به خصوص بعد از فوت دکتر شریعتی به دیدار ایشان می‌رفتیم. ایشان یک جمله‌ای گفت که برای من بسیار جالب بود. گفت «من به شما می‌گویم این علاقه‌ای که مردم به امام پیدا کرده‌اند و تبعیتی که از امام کردند، از رسول خدا و امامان معصوم نبود.» این جمله برای من خیلی عجیب بود.

امام با خدا، با مردم و با خودش صادق بود

همین صداقت باعث شد مردم به او روی بیاورند

صدر با اشاره به نقل قول تأثیرگذاری از امام خمینی (ره) اظهار داشت: امام یک جمله‌ای دارند که من وقتی اولین بار دیدم، خیلی روی من تأثیر گذاشت. امام می‌گویند که «قبل از اینکه مردم به شما رو بیاورند، خودتان را بسازید.» یعنی باید جوری خودتان را بسازید که وقتی مردم به شما رو می‌آورند، مغرور نشوید و دنبال پست و مقام نروید. امام این سفارشی که کرد را خودش انجام داده بود. یعنی خودش را ساخته بود و تکلیف خود را با خودش، مردم و خدا روشن کرده بود. عنصر صداقت در کارهای امام نقش مهمی داشت؛ یعنی امام با خدا، با مردم و با خودش صادق بود و به دلیل این صداقت، مردم به او رو آوردند و شد آن چیزی که اسمش را انقلاب اسلامی گذاشتیم.

وی در بخش دیگری از سخنان خود به دلیل پذیرش قطعنامه ۵۹۸ اشاره کرد و اینگونه توضیح داد: روزی که امام قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، بسیاری از افراد نمی‌توانستند این تصمیم را بپذیرند؛ چون امام ۸ سال شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» و «جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان» داده بود. آن زمان من معاون سیاسی وزارت کشور و در کنار مرحوم آقای محتشمی بودم. دستگاه‌های اطلاعاتی، برخی اطلاعات را برای من ارسال می‌کردند. در آن زمان هنوز شهربانی، ژاندارمری و کمیته ادغام نشده بودند.

 

اعتراف جالب چریک‌های فدایی خلق به اعتماد و ایمان عمیق مردم به امام 

صدر ادامه داد: شهربانی یک اطلاعات سری برای من فرستاد که تحلیل درون گروهی چریک‌های فدایی خلق بود. چریک‌های فدایی خلق یک گروه مسلح مارکسیست بودند که با امام و اسلام مشکل داشتند. آنها نوشته بودند که در دنیا سابقه ندارد که رهبر یک کشور، بعد از ۸ سال شعار دادن، موضعش را در عرض چند روز ۱۸۰ درجه تغییر دهد و این مردم که ۸ سال با آن شعار زندگی کردند، مسئله‌دار نشوند. آنها گفتند که امام توانسته است با مردم رابطه‌ای ایجاد کند که مردم به صداقت او ایمان دارند و می‌دانند که امام همیشه به دنبال منافع کشور و مردم بوده است. او منافع کشور را در این می‌دید که بگوید «جنگ جنگ تا پیروزی» و حالا به این نتیجه رسیده است که پایان بدهد و این هنر خمینی است.

معاون اسبق سیاسی وزارت کشور خاطرنشان کرد: وقتی قطعنامه پذیرفته شد، در وزارت کشور، آقای عطریانفر زد زیر گریه؛ که چرا امام پذیرفتند؛ مگر چه شد. و نه فقط ایشان، که تمام مسئولان تعجب کردند. یاسر (فرزند مرحوم سیداحمد خمینی و داماد دکتر صدر) می‌گفت مامان (خانم طباطبایی) می‌گوید که چرا امام پذیرفت؟ یعنی شما ۸ سال گفتید جنگ جنگ تا پیروزی و بعد یک دفعه قطعنامه را پذیرفتید.

 

بزرگ‌ترین خدمت امام به ایران، اسلام و مردم ایران، پذیرش قطعنامه بود

امام با پذیرش قطعنامه از تکه تکه شدن ایران جلوگیری کرد

وی افزود: من در مراسم رونمایی از کتاب خاطرات دوران وزارت کشور هم گفتم و باز هم تکرار می‌کنم که بزرگ‌ترین خدمت امام به ایران، اسلام و مردم ایران، پذیرش قطعنامه بود. اگر امام قطعنامه را نمی‌پذیرفت، شرایط کشور به گونه‌ای بود که جنگ داخلی رخ می‌داد؛ چون عده‌ای موافق و عده‌ای مخالف بودند و ممکن بود به جان هم بیفتند. از طرف دیگر، منافقین ترور می‌کردند و صدام هم وارد می‌شد. یعنی ایران پنج تکه می‌شد.

 

روایت دکتر صدر از روزهای تلخ کردستان و به شهادت رسیدن روزانه مردم به دست ضدانقلاب

صدر گفت: من در دوران وزارت کشور، علاوه بر معاونت سیاسی و اجتماعی، دبیر شورای امنیت کشور و رئیس شورای تأمین استان‌های غربی نیز بودم. استان‌های کردستان، کرمانشاه (که آن زمان «باختران» نام داشت) و بعداً آذربایجان غربی (ارومیه) تحت نظارت من بود. سخت‌ترین دوران مسئولیتم زمانی بود که در کردستان جلسه شورای تأمین داشتیم. هر دو یا سه هفته که به سنندج یا ارومیه می‌رفتم، گزارش‌های ژاندارمری، سپاه، ارتش و وزارت اطلاعات نشان می‌داد که در همین مدت دو سه هفته، یا ۱۲۰ و یا ۱۴۰ شهید داده‌ بودیم، یا بیشتر یا کمتر. در حالیکه چهار پنج سال از انقلاب گذشته بود. حتی شب‌ها جاده‌های کردستان در اختیار جمهوری اسلامی نبود.

 

اینکه خودت را فدای مردم کنی و از حرف‌هایی که زدی، بازگردی از جنگیدن با شاه، شجاعت بیشتری می‌خواهد

وی افزود: از یک طرف بلوچستان و از طرف دیگر، ترکمن‌صحرا. در خوزستان هم صدام و گروه‌های قومی عرب فعالیت می‌کردند. یعنی خطر چند تکه شدن برای ایران کاملاً جدی بود. امام همه اینها را جمع کرد و در حالیکه معتقد بود جنگ تا رفع فتنه، یکباره همه را کنار گذاشت و این از همان صداقت و شجاعتی است که به آن اشاره کردم. شجاعت امام فقط در مبارزه با شاه، صدام یا آمریکا نبود؛ بلکه در این است که خودت را فدای مردم و کشور کنی و از حرف‌هایی که زدی، بازگردی. اینکار از جنگیدن، شجاعت بیشتری می‌خواهد.‌

 

واقعیت پذیرش قطعنامه توسط امام چه بود؟
کسی جز میرحسین موسوی توانایی اداره جنگ را نداشت

این مقام مسئول، با بیان اینکه ادعای برخی‌ها که امام قطعنامه را تحت فشار اطلاعاتی عده‌ای، پذیرفت و آنها بودند که جام زهر را نوشاندند، تصریح کرد: اینها نمی‌دانند که امام چگونه به این تصمیم رسید. رئیس سازمان برنامه‌وبودجه گزارش بسیار دقیقی از وضعیت اقتصادی کشور تهیه می‌کند که نشان می‌دهد ایران دیگر توان اقتصادی برای ادامه جنگ ندارد. این گزارش به آقای مهندس موسوی، نخست‌وزیر، ارائه می‌شود. مهندس موسوی به‌طور جدی به ادامه جنگ اعتقاد داشت. من با او کار می‌کردم و به شما بگویم که اگر نخست‌وزیر فرد دیگری بود، توان اداره اقتصادی کشور را در طول هشت سال جنگ، با تنها دویست تا سیصد هزار بشکه صادرات نفت، نداشت. من همه را می‌شناسم؛ هیچ‌کس نمی‌توانست مانند او عمل کند.

وی ادامه داد: آقای مهندس موسوی بعد از مطالعه گزارش، آن را با سران سه قوه، آقای خامنه‌ای، آقای هاشمی و آقای موسوی اردبیلی، مطرح می‌کند. همه این افراد گزارش را مطالعه کرده و قانع می‌شوند و همه به دیدار امام می‌روند. امام گزارش را می‌خواند و دستور می‌دهد که مجدداً با شورای عالی قضایی و شورای نگهبان جلسه‌ای برگزار و بررسی شود. این جلسه برگزار می‌شود و همه به اتفاق به این نتیجه می‌رسند که کشور دیگر توان ادامه جنگ را با این وضعیت اقتصادی ندارد.

 

امام در پاسخ ابراز نیاز به توان اتمی گفتند «نیروی اتمی شعاری بیش نیست»

صدر با بیان اینکه این گزارش، بعد از نامه آقای محسن رضایی درباره نیاز به تسلیحات نظامی بود، اضافه کرد: یعنی از یک طرف گزارش بودجه و از طرف دیگر نامه‌ای که محسن رضایی به آقای هاشمی می‌دهد و او نیز به امام گزارش می‌دهد که برای پیروزی در جنگ، باید پنج سال دیگر بجنگیم و نیروی اتمی می‌خواهیم. که امام هم در پاسخ به این نامه، می‌فرماید که نیروی اتمی شعاری بیش نیست. امام فردی نبود که با شنیدن یک گزارش یا توصیه، سریع بپذیرد و تصمیم بگیرد و مسائل را بسیار دقیق دنبال می‌کرد. برخلاف ادعای برخی که می‌گویند امام را قانع کردند، واقعیت این است که امام شخصاً به این نتیجه رسید.

 

گفتگو حضور با سید محمد صدر

 

ارزش خدمت امام در پذیرش قطعنامه به اندازه اصل انقلاب اسلامی است

وی تأکید کرد: من معتقدم که ارزش خدمت امام در پذیرش قطعنامه، یا بزرگتر از اصل انقلاب اسلامی است یا به اندازه آن. اگر بخواهیم بگوییم که امام دو کار بزرگ انجام داده، یکی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاه بود و دیگری پذیرش قطعنامه و حفظ ایران است. من این را می‌گویم و شاید برخی خوش‌شان نیاید؛ ایران از همه‌چیز مهم‌تر است. اگر ایران نباشد، نه تشیعی وجود دارد، نه حضرت علی (ع) و نه اسلام. یعنی وجود این اشهد ان‌ علی ولی‌الله به خاطر ایران است و اگر ایران تجزیه شده بود، نه تشیع باقی می‌ماند و نه اسلام. امام این تصمیم را گرفت و باید قدردان او باشیم.

صدر با اشاره به این روایت تاریخی که گفته می‌شود مرحوم هاشمی پیشنهاد می‌دهد که او خبر پذیرش قطعنامه را در نمازجمعه اعلام کند و حاضر است به این دلیل محاکمه شود، گفت: من هم این را شنیدم که چنین پیشنهادی مطرح شده که اگر این موضوع صحت داشته باشد، باز هم صداقت و شجاعت امام را نشان می‌دهد. یعنی امام مسئولیت تصمیم خودش را بر گردن دیگری نینداخت و خودش مسئولیتش را پذیرفت. این ویژگی از نشانه‌های صداقت و شجاعت امام بود که مسئولیت کامل تصمیم خود را پذیرفت.

 

کسانی که تسخیر لانه جاسوسی را اشتباه می‌دانند، تحلیل سیاسی درستی ندارند

اگر لانه تسخیر نمی‌شد، آمریکا شاه را دوباره به قدرت بازمی‌گرداند

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه، تسخیر لانه جاسوسی را کار درستی خواند و گفت: البته امروز برخی می‌گویند که تسخیر سفارت آمریکا اشتباه بود. یکی از اشتباهات اینها، عدم تسلط بر روش تحلیل سیاسی است. شما یک واقعه‌ که ۴۰ ـ ۵۰ سال پیش اتفاق افتاده را نمی‌توانی با شرایط سیاسی امروز تحلیل کنید. این اشتباه است. زیرا شرایط سیاسی ۵۰ سال پیش کاملاً متفاوت با امروز است. اگر آن اقدام انجام نشده بود، آمریکا شاه را دوباره به قدرت بازمی‌گرداند، البته اگر او زنده می‌ماند. شاه هنوز زنده بود و گارد جاویدان شاه در مرز ترکیه مستقر شده بود و آماده بودند که وارد ایران شوند.

 

تسخیر لانه جاسوسی آمریکا اقدام درستی بود، ولی لازم نبود گروگان‌ها را ۴۴۴ روز نگه داریم

وی با بیان اینکه تسخیر لانه جاسوسی باعث شد که بازگرداندن شاه و سلطنت از دستور کار آمریکا خارج شد، افزود: چون همیشه بین آنها اختلاف نظر بود و عده‌ای می‌گفتند شاه را نگه داریم و عده دیگری می‌گفتند نه. این حتی بعد از رفتنش هم بود که آیا می‌تواند برگردد یا می‌توانیم ۲۸ مرداد را تکرار کنیم یا نه؟ اما این کار باعث شد که این موضوع تمام شود. اما یک نکته را بگویم؛ نیازی نبود گروگان‌ها را آن‌ مقدار نگه داریم. مدت ۴۴۴ روز زیاد بود. البته اصل کار، هنوز هم به نظر من، اقدام درستی بود.

 

اسرائیلی‌ها مذاکرات مک فارلین را نجس کردند!

صدر در اظهارنظر کوتاهی درخصوص ماجرای مک فارلین و تصمیماتی برای رابطه با آمریکا، گفت: قضیه مک‌فارلین، کمی خراب شد. اولاً، اسرائیلی‌ها وارد ماجرا شدند و آن را نجس کردند. بعد هم، از داخل کشور، برخی اطلاعات لو رفت، توسط سید مهدی هاشمی. البته من نمی‌خواهم خیلی درباره‌اش صحبت کنم. ولی می‌شد این ماجرا بهتر مدیریت شود.

 

با صدور حکم اعدام سلمان رشدی، مسلمانان جهان امام را به عنوان رهبر جهان اسلام پذیرفتند

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به تأثیر صدور حکم اعدام سلمان رشدی توسط امام در جهان اسلام نیز بیان داشت: تا قبل از صدور این حکم، امام خمینی، رهبر انقلاب اسلامی ایران و رهبر جمهوری اسلامی بود، اما پس از حکم سلمان رشدی، امام تبدیل به رهبر جهان اسلام شد که همه مسلمانان جهان پذیرفتند که این فرد لیاقت رهبری جهان اسلام را دارد، زیرا از پیامبر اسلام دفاع کرد و در برابر توهین سلمان رشدی ایستاد. پس می‌توان گفت که پس از حکم سلمان رشدی، ایران به نوعی محور جهان اسلام شد.

 

گفتگو حضور با سید محمد صدر

 

خیلی نگران بودم که بعد از امام چه خواهد شد

احساس می‌کردم دنیا تمام شده است

صدر با اشاره به نحوه اطلاع از خبر ارتحال امام روح‌الله بیان داشت: وقتی امام ارتحال کردند، من معاون سیاسی وزارت کشور بودم. همان شب ارتحال، از حسینیه خبر رسید که امام از دنیا رفته است. من از آن لحظه تا یک هفته به خانه نرفتم و به همین دلیل، اصلاً لباس مشکی نپوشیدم، چون به خانه نرفته بودم که لباس عوض کنم. نگرانی اصلی من این بود که حالا بعد از امام، چه خواهد شد؟ مسأله‌ خاصی نبود، ولی باز هم نگرانی‌هایی وجود داشت. بعضی اخبار پراکنده می‌آمد که ممکن است مشکلاتی ایجاد شود. اما من چنان نگران بودم که یک هفته، در وزارت کشور خوابیدم تا برنامه تدفین و سایر مسائل انجام شود.

وی ادامه داد: به همین دلیل، حتی در بسیاری از برنامه‌های مردمی هم نتوانستم شرکت کنم، به جز در آخرین شب که مراسمی در مصلا برگزار شد. من یادم هست که برخی از همکارانم، از جمله آقای بلندیان که مدیرکل امنیت بود، آقای سراج فرمانده کمیته بود و یکی دیگر از همکاران قدیمی که متأسفانه نامشان یادم نیست و معاون ایشان بود، وقتی به دفتر من آمدند و مرا دیدند، شروع کردند به پچ‌پچ کردن که طرف حالش خوب نیست. و واقعاً هم همین‌طور بود. احساس می‌کردم دنیا تمام شده است. بود اما به‌تدریج خودمان را جمع‌وجور کردیم، چون مسئولیت‌هایی داشتیم و باید مرتب برنامه‌ریزی می‌کردیم برای تدفین و حفظ امنیت و اینها.

 

فکر نمی‌کردم آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری انتخاب شوند

صدر با بیان اینکه فکر نمی‌کردم آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری انتخاب شوند، اظهار داشت: خیلی‌ها و حتی خود ایشان معتقد بودند که نباید یک رهبر واحد داشته باشیم و باید شورای رهبری تشکیل شود. بحث شورای رهبری هم قطعی بود، ولی هنوز اعضای شورا قطعی نشده بود. مثلا گزینه‌هایی مثل آیت‌الله موسوی اردبیلی هم مطرح بودند. برخی هم اعتقاد داشتند که رهبر حتماً باید مرجع تقلید باشد و به همین دلیل گروهی در قم به دنبال آیت‌الله گلپایگانی بودند، اما در نهایت، شرایط به‌گونه‌ای پیش رفت که آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری انتخاب شدند.

 

یکی از کارهای خوب امام خمینی، این بود که مرجعیت را از رهبری جدا کرد

وی خاطرنشان کرد: البته یک نکته را هم باید گفت که امام خمینی تا پیش از رحلت، زمینه این اتفاق را فراهم کرده بودند. چون حتی در زمان حیاتشان هم موضوع رهبری آینده مطرح بود. ظاهرا در قانون اساسی، در ابتدا قید شده بود که رهبر باید یکی از مراجع تقلید باشد. اما یکی از کارهای خوبی که امام خمینی انجام داد، این بود که بحث مرجعیت را از رهبری جدا کرد. این تصمیم بسیار درستی بود، زیرا مرجع تقلید بودن یک جایگاه فقهی و علمی است که سابقه و وظایف خاص خودش را دارد، درحالی‌که رهبری باید ویژگی‌های دیگری داشته باشد. امام این موضوع را مطرح کردند و بدین ترتیب، این مسأله حل شد.

 

به گزارش جماران، مشروح این برنامه در پی می آید:

 

رنجبران: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. این‌جا حسینیه جماران است. در این برنامه، به بررسی سیاست خارجی و دیدگاه‌های حضرت امام (ره) پرداخته و اندیشه‌های ایشان درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را واکاوی خواهیم کرد. مهمان این برنامه شخصی است که از سن ۱۰ ـ ۱۱ سالگی با حضرت امام (ره) آشنا بوده است. پدر او از دوستان نزدیک امام بود و خود او از نوادگان صدر و برادرزاده امام موسی صدر محسوب می‌شود. همچنین، ایشان از بستگان حضرت امام (ره) و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند. در خدمت جناب آقای دکتر سید محمد صدر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستیم. حضور ایشان در این برنامه افتخار بزرگی است. مصاحبه‌های تصویری ایشان بسیار محدود بوده و بنده نیز حدود ۵ ـ ۶ سال پیگیر بودم تا بتوانم میزبانشان باشم. الحمدلله، این توفیق در برنامه «حضور» و در حسینیه جماران نصیبمان شد. آقای دکتر، سلام. خیلی خوش آمدید.

صدر: من هم خدمت شما و تمام همکارانتان سلام عرض می‌کنم و برای شما آرزوی توفیق دارم؛ به‌ویژه با این مسئولیت بسیار مهمی که بر عهده گرفته‌اید. همچنین، از شما بابت برنامه‌هایی که تحت عنوان «حضور» تهیه می‌کنید قدردانی می‌کنم. این برنامه‌ها، که نگاهی به گذشته و خاطرات انقلاب و حضرت امام (ره) دارند، به‌ویژه در شرایط فعلی بسیار حائز اهمیت‌اند. ان‌شاءالله موفق باشید.

 

رنجبران: سپاسگزاریم که وقت گذاشتید. از اینجا شروع کنیم که نقطه آشنایی شما با حضرت امام (ره) که به پدر بزرگوارتان، آیت‌الله صدر، بازمی‌گردد و ارتباطی که ایشان با امام داشتند. اما می‌خواهم بدانم خود شما اولین بار چه زمانی با امام (ره) مواجه شدید؟ و حسینیه جماران را چه زمانی برای نخستین بار زیارت کردید؟

صدر: خاطرات من از حضرت امام (ره) به دو بخش تقسیم می‌شود؛ بخشی مربوط به قبل از انقلاب و ارتباط پدرم، آیت‌الله صدر، با حضرت امام (ره) باز می‌گردد. ایشان رابطه‌ای بسیار صمیمی و در عین حال استاد و شاگردی داشتند. یکی از خاطرات زیبایی که در ذهن دارم، مربوط به پیش از سال ۴۲ است. امام (ره) روزی به منزل ما در قم آمدند. منزل ما که در کوچه تکیه نزدیک ارک، خانه‌ای اجاره‌ای بود. پدرم تا زمانی که در قم بودند، امکان خرید خانه نداشتند. خانه ما یک حیاط مرکزی داشت، با یک حوض و دو باغچه در طرفین که کاملاً خشک بودند. امام (ره) هنگام خروج، از بالای ایوان نگاهی به باغچه‌ها انداختند و با لحن شوخ‌طبعانه‌ای به پدرم گفتند: «آقا رضا! مثل اینکه شما یک باغبان خاصی دارید!» یعنی باغچه‌ها آن‌قدر خشک و بی‌حاصل بودند که انگار باغبانش وظیفه‌ای جز خشک نگه‌داشتن آن‌ها نداشت!

البته این شوخ‌طبعی‌های امام (ره) منحصر به این مورد نبود. پدرم خاطرات دیگری هم نقل می‌کرد. از جمله اینکه امام (ره) گاهی ۳ ـ ۴ پرتقال را یکی پس از دیگری بالا می‌انداختند و پشت سر هم می‌گرفتند، در حالیکه ما قادر به انجام این کار نبودیم و پرتقال‌ها از دستمان می‌افتاد! رابطه امام (ره) و پدرم، فراتر از یک رابطه استاد و شاگردی بود؛ بلکه دوستی و صمیمیتی عمیق در آن موج می‌زد. به‌طوری‌که حتی زمانی که فهرستی از شاگردان امام (ره) تهیه می‌شد، حضرت امام (ره) می‌گویند «چرا اسم فلانی نیست؟» و تأکید داشتند که نام پدرم حتماً در آن درج شود، حتی در دوره‌ای که ممکن بود برخی اختلاف‌نظرها وجود داشته باشد. پدرم در جلسات درس فلسفه امام شرکت می‌کردند و می‌دانید که فلسفه درس دشواریست که درکش برای هرکسی آسان نیست. برای همین هم افرادی که آن را درک نمی‌کنند، ضدفلسفه می‌شوند.

 

 

رنجبران: بله درحوزه علمیه هم افرادی هستند.

صدر: بله. هم در مورد فلسفه هست و هم در مورد عرفان. پدرم تعریف می‌کرد که در جلسات درس فلسفه، اگر یکی از شاگردان نکته‌ای را متوجه نمی‌شد و سؤال می‌پرسید، امام (ره) یک دور با دقت کامل توضیح می‌دادند. اگر آن فرد متوجه می‌شد که هیچ، ولی اگر طرف متوجه نمی‌شد، امام دیگر تکرار نمی‌کردند. اگر او دوباره سوال می‌کرد، امام می‌گفتند: «آقای صدر شما جوابش را بده» که من می‌دانستم یعنی چه. ایشان می‌گفت با امام قرار گذاشته بودند که وقتی طرف متوجه نمی‌شد، من شروع می‌کردم توضیح دادن و یک سری الفاظ فلسفی سنگین را همینجور بدون معنی و پشت سر هم تکرار می‌کردم. مثلاً چهار دقیقه؛ که هیچ معنی نداشت. بعد امام می‌پرسیدند که فلانی متوجه شدید؟ و او هم می‌گفت: بله، متوجه شدم.

 

رنجبران: آقای دکتر به غیر از ۱۰-۱۱ سالگی که در منزلتان، امام را درک کردید، خاطره حضور در اینجا چه زمانی برای شما شکل گرفت؟

صدر: امام که از تبعید برگشته بودند و هنوز چند روزی از انقلاب نگذشته بود و پیروز نشده بود، من در مدرسه رفاه و از دور برای اولین بار امام را دیدم. بعد از آن مدتی ایشان را ندیدم تا اولین بار که به اینجا آمدیم و انقلاب پیروز شده بود و امام مستقر شده بودند. سال ۶۰ اولین بار بود که ما به همراه دیپلمات‌های قدیمی وزارت خارجه به اینجا آمدیم. این دیپلمات‌ها هم که مشخص است چه ویژگی‌هایی دارند. ما با اینها آمدیم و من اینجا ایستاده بودم که امام وارد شدند. وقتی امام را دیدم، بدون اینکه خودم بخواهم، زدم زیر گریه و همینطور اشک می‌ریختم. دیپلمات‌ها هم همینطور مرا نگاه می‌کردند که چرا اینجوری می‌کنم و این قضیه به چه معناست؟! خلاصه اینکه مدتی گذشت و کم کم توانستم خودم را جمع و جور کنم. این اولین خاطره بود که امام را از نزدیک ملاقات کردم.

 

رنجبران: به یاد خاطرات قدیم افتادید که گریه کردید؟

صدر: آن موقع غیر از اینکه فکر انقلابی داشتیم، یک احساس عجیبی هم داشتیم. امام واقعاً همه‌چیز ما بود. همه چیز. یعنی آرزو. من ۶ سال دانشگاه تهران بودم، هم زندان رفتیم، هم دستگیر شدیم.

 

رنجبران: سال ۵۱ و ۵۷....

صدر: بله من سال ۵۱ به زندان رفتم و شرایطی را که دیده بودیم. حالا جوانان امروز تقصیری ندارند چون نمی‌دانند آن زمان چه خفقانی بود. ببینید در دانشگاه تهران، من سال ۴۹ وارد شدم و تا ۵۵ فارغ‌التحصیل شدم. بعضی از بچه‌ها دوست داشتند کتاب‌های دکتر شریعتی را مطالعه کنند، ولی خیلی‌ها از ترس ساواک داخل کتابخانه مطالعه می‌کردند چون اگر کتاب دکتر شریعتی را ساواک بیرون از کسی می‌‌گرفت، دو سال زندان داشت. حتی نهج البلاغه را از کسی می‌گرفتند، دو سال زندان می‌دادند. اینطور بود اوضاع. حالا در مورد خود ما که در زندان چطوری ما را زدند، بماند؛ نمی‌خواهم وارد این مسائل بشوم، ولی امام واقعاً تمام آرزوهای ما بود. با همون شعارهای خاص خودش.

 

رنجبران: امام چگونه این انگیزه را در بین شما ایجاد کرد که با آن خفقانی که فراهم بود، به تعبیری روی آینده‌تان ریسک می‌کردید.

صدر: اگر حالا بخواهم مروری بکنم، وقتی که ما سال ۴۹ به دانشکده داروسازی دانشگاه تهران وارد شدم، آن موقع اصلاً امام در دانشگاه مطرح نبود. چون امام از سال ۴۲ شروع کرده بود و یک حرکتی انجام شده بود و شاه موفق شده بود که سرکوب کند. بعد از آن، جو سیاسی، انقلابی و چریکی بالا گرفته بود. برای همین ما در دانشگاه مشکل داشتیم. یک مشکل با ساواک و دستگیری و اینها داشتیم و یک مشکلی هم با کمونیست‌ها داشتیم چون کمونیست‌ها جدی فعال بودند.

 

رنجبران: و آن موقع هم جذب می‌کردند.

صدر: بله آن موقع هم جذب می‌کردند. در آن زمان، کم کم مبارزات مسلحانه مطرح شده بود. در بچه‌های مسلمان، بحث مجاهدین خلق مطرح بود، و در کمونیست‌ها، چریک‌های فدایی خلق. نکته مهم این بود که در آن زمان، عمدتاً بچه‌ها را با کتاب‌های دکتر شریعتی وارد صحنه سیاسی انقلاب می‌کردیم و بعد از اینکه وارد می‌شدند، کتاب‌های شهید مطهری. ولی هنوز امام آنطور که باید گسترش پیدا نکرده بود. این اتفاق تا سال ۵۶ ادامه داشت و این مجموعه‌ها مثل حسینیه ارشاد، دکتر شریعتی، طلبه‌ها و جاهای مختلف کار می‌کردند. من عمدتاً در دانشگاه بودم. هنوز به جامعه کاری نداشتم.

 

 

رنجبران: درخاطرات‌تان هم خوانده‌ام که در نارمک جلساتی داشتید که چهره‌هایی مانند آیت‌الله خامنه‌ای را برای سخنرانی دعوت می‌کردید.

صدر: بله، در جلسات مسجد جامع نارمک، هم دکتر شریعتی صحبت می‌کرد و هم آیت‌الله خامنه‌ای. نکته مهم این است که هنر امام این بود که توانست جنبشی را که از طریق خودش و روحانیت آغاز شده بود و بعد به دانشگاه‌ها و فضای روشنفکری رسید و گروه‌های مختلفی که چندان اندیشه‌های اسلامی نداشتند و در این جریان جذب شدند، این انقلاب را مردمی و توده‌ای کرد. یعنی کل ملت ایران درگیر شدند. آن گروه‌هایی که ذکر کردم، علیرغم انقلابی بودن، قادر به چنین کاری نبودند؛ اما امام توانست. شما وقتی تظاهرات میلیونی را می‌بینید، مگر چه تعداد دانشجو و روشنفکر داشتیم، اما در نهایت توده مردم بودند که انقلاب را شکل دادند؛ از پایین‌ترین اقشار تا بالاترین. همین‌جا خاطره‌ای برایتان بگویم.

در ۱۷ شهریور که کشتار میدان ژاله رخ داد؛ خیلی‌ها فکر می‌کنند که این میدان بعد از کشتار ۱۷ شهریور به نام «میدان شهدا» تغییر نام داد، اما این‌طور نبود. حدود یک هفته تا ۱۰ روز قبل از آن، میدان ژاله به میدان شهدا تغییر نام داده بود. جریان از این قرار بود که آقایی به نام آیت‌الله نوری در منزلش در نزدیکی میدان ژاله، در آنجا برنامه‌ داشت که هر شب حدود هزار نفر جمع می‌شدند. یک شب ساواک حمله کرد و چون مردم در خیابان هم بودند، در این درگیری دو سه نفر شهید شدند. از آنجا نام میدان ژاله به میدان شهدا تغییر یافت. بطوری که ما وقتی از قیطریه تظاهرات می‌کردیم و به سمت پایین می‌آمدیم، مردم شعار می‌دادند: «فردا صبح ۷ صبح، میدان شهدا!» یعنی هنوز ۱۷ شهریور نشده بود. این نکته از نظر تاریخی مهم است. البته بعد از واقعه ۱۷ شهریور، این نام تثبیت شد.

سری اول که کشتار شد، ما در میدان شهدا به سمت شرق حرکت می‌کردیم که تیراندازی شد و یادم هست که یک تیر از کنار سرم رد شد. تعداد کشته‌شدگان را همه می‌دانند. من کارت دکتری داروسازی همراهم بود؛ متوجه شدم که در جمعیت می‌گویند شهدا را به بیمارستان سوم شعبان بردند که نزدیک میدان شهداست. ارتش راه را گرفته بود که رفتم گفتم من پزشک هستم و باید بروم بیمارستان. در بیمارستان گفتند در اتاق فلان شهدا را کنار هم چیده‌اند. رفتم آن اتاق را دیدم که جسد شهدا را روی هم چیده بودند تا بالا. عده‌ای که امروز می‌گویند در ۱۷ شهریور تعداد زیادی کشته نشدند و این حرف‌ها بیخود است، اشتباه می‌کنند؛ من خودم شاهد عینی بودم. حداقل ۵۰ شهید در آن اتاق بود. اینها را به طوری روی هم چیده بودند که لباس و کفش‌های‌شان پیدا بود و مشخص بود که همه از مستضعفین بودند. از چهره‌ها پیدا بود که از قشر ضعیف هستند. هنر امام این بود. کاری که از عهده روشنفکرها، چریک‌های مجاهدین خلق و چریک‌های مارکسیست فدایی برنیامد. و اگر این بخش از جامعه به انقلاب نمی‌پیوست، انقلاب پیروز نمی‌شد. چنان‌که دیدید، شاه توانست هم مجاهدین خلق و هم چریک‌های فدایی را سرکوب کند. همه را دستگیر کرد و زندانی شدند تا زمانی که انقلاب پیروز شد.

 

رنجبران: بدنه‌ای نداشتند.

صدر: اصلاً. چریک‌های فدایی که اصلا پایگاه مردمی نداشتند، چون مارکسیست بودند و مردم ایران، مسلمان و شیعه بودند. مجاهدین خلقِ اولیه هم که تا حدی پایگاه داشتند و حتی با برخی علما در ارتباط بودند، پس از آنکه درون سازمانشان آن جنایت‌ها رخ داد و شریف واقفی را کشتند، آن‌ها هم دیگر پایگاهی نداشتند. بنابراین، آنچه انقلاب را به پیروزی رساند و بعداً ۹۸ درصد ملت ایران به جمهوری اسلامی رأی دادند، هنر امام بود که از عهده هیچ‌کس دیگری هم برنمی‌آمد. با اینکه چریک‌ها آدم‌های انقلابی و جان‌برکفی بودند، اما پایگاه مردمی نداشتند. تنها امام بود که توانست این انقلاب را به پیروزی برساند.

 

رنجبران: شما در دومین سال دانشجویی در سال ۵۱ دستگیر شدید.

صدر: سال سوم بود.

 

رنجبران: چطور دستگیر شدید؟

صدر: به دلیل اعتصابات دانشجویی بود. ما سال ۴۹ که وارد دانشگاه شدیم، دانشکده داروسازی چندان سیاسی نبود. بزرگ‌ترین دانشکده سیاسی، دانشکده فنی دانشگاه تهران بود که در کنار داروسازی قرار داشت. در آن زمان، در دانشکده داروسازی حتی یک دانشجوی مسلمانِ فعالِ سیاسیِ که سال‌بالایی ما باشد، وجود نداشت. اگر هم بودند، همه مارکسیست بودند. ضمن اینکه چون دانشکده داروسازی مورد علاقه یهودیان بود، دانشجویان یهودی زیاد داشت. یعنی در کلاس ما، از بین ۵۰ یا ۶۰ نفر، حدود ۸ نفر یهودی دختر و پسر بودند. دلیل این حضورشان هم داستان مفصلی دارد و به این برمی‌گردد که یهودیان داروسازی ایران را در اختیار داشتند. همین موضوع باعث می‌شد که دانشکده چندان فضای سیاسی نداشته باشد. به هر حال، ما به‌تدریج وارد فعالیت‌های سیاسی مذهبی شدیم که من به همراه دو نفر از هم‌کلاسی‌هایم، خدا بیامرزد دکتر فریدون سیامک‌نژاد که متأسفانه در دوران کرونا فوت کرد، و دکتر محمدعلی شاهرودی، جزو اولین دانشجویان مسلمانِ فعال بودیم که فعالیت‌های اسلامی داشتیم و رفته‌رفته، دانشجویان سال‌پایینی را هم به این جریان اضافه کردیم و اعتصابات دانشجویی را شکل دادیم. دستگیری من هم به دلیل همین اعتصابات بود. آمدند و مرا از خانه دستگیر کردند و بردند.

 

 

رنجبران: کمیته ضد خرابکاری هم رفتید.

صدر: بله. کمیته ضد خرابکاری بعداً شد شهربانی و حالا هم نیروی انتظامی شده است. گاهی وقت‌ها با دوستان وزارت خارجه که از محل کار خارج می‌شدیم، آنجا را نشانشان می‌دادم و می‌گفتم: «ببینید! زمانی من را اینجا دستگیر کردند و از این پله‌ها بالا بردند. چشم‌هایم را بستند. زندگی این‌طور است؛ روزی این‌ طرف و در زندان بودم، حالا ۳۰ سال است که اینجا هستیم و در وزارت خارجه، معاون وزیر شدیم. این دو ساختمان روبه‌روی هم‌اند!».

 

رنجبران: آقای دکتر اگر به مواضع امام نگاه کنیم، می‌بینیم که ایشان در بسیاری از مسائل، منحصر‌به‌فرد هستند و در این حوزه هم در کل دنیا منحصر به فرد هستند که هیمنه قدرت‌های بزرگ را شکستند. از همان سخنرانی معروفشان در مورد کاپیتولاسیون که به آمریکایی‌ها تاختند، تا بعد از انقلاب که مواضع بسیار صریح و قاطعی در برابر مستکبران داشتند. به‌تازگی که داشتم مرور می‌کردم، ایشان به آیات قرآن استناد می‌کنند که هرکس بخواهد با جهان‌خواران و مستکبران ارتباط داشته باشد حتی به‌صورت پنهانی، به انحراف کشیده می‌شود. سپس تأکید می‌کنند که ما ایستادگی می‌کنیم، حتی اگر قطعه‌قطعه‌مان کنند، حتی اگر بکشندمان، باز هم ایستاده‌ایم. این ادبیات، یک گفتمان جدید در سیاست خارجی بود، که حوزه تخصصی شماست. به نظر شما صحبت‌های امام چقدر موثر بود که حالا بعد از ۴۵ سال، تأثیر آن را در جبهه مقاومت، در ایستادگی کشورهای مختلف و حتی در آمریکای لاتین و کشورهای مستقل می‌بینیم؟

صدر: این سوال شما یک پیش سوال دارد که بسا مهم‌تر از اصل سوال است و آن اینکه چرا امام این‌گونه شد؟ چرا امام تمام این ویژگی‌هایی را که اشاره کردید دریافت کرد اما دیگر مراجع دریافت نکردند؟

 

رنجبران: حتی عده‌ای با ایشان مخالفت می‌کردند.

صدر: این نکته بسیار مهمی است. چرا دیگران، با اینکه همان درس‌هایی را خوانده بودند که امام خوانده بود، همان فقه، تفسیر و اصول را می‌دانستند، چرا چنین رویکردی نداشتند؟ من در این مورد نظری دارم که با برخی بزرگان هم مطرح کرده‌ام و آن این است که در رفتار سیاسی افراد، بیش از آنکه تفکر سیاسی نقش داشته باشد که البته دارد، ولی بیش از آن، شخصیت فرد تأثیرگذار است. یعنی چه؟ یعنی اینکه فرد چه خصوصیاتی دارد، که از زمان تولد و حتی قبل از تولد در او شکل گرفته و سپس با آموزش و تجربه تقویت شده است. مثالی می‌زنم. یکی از مهم‌ترین عوامل در رفتار سیاسی یک فرد این است که آیا او شجاع است یا نه؟ آیا در نقطه مقابل، ترسو است یا نه؟ این مسئله دیگر ربطی به تفکر ندارد، بلکه یک ویژگی شخصیتی است. دومین عامل این است که آیا فرد دنبال منافع شخصی خود است، یا به دنبال منافع جمعی است؟ سومین عامل، حسادت است، نمی‌دانید حسادت چقدر در رفتار سیاسی افراد نقش دارد. چهارم، اینکه طرف فرد مقام‌طلبی است یا خیر. این مقام‌طلبی فرقی نمی‌کند که در عرصه سیاست باشد (مثل وزارت و وکالت)، یا در حوزه مرجعیت و مسائل دینی. و ویژگی‌های دیگر. اینکه طرف فرد لجبازی است یا نه. کینه‌ورزی می‌کند یا نه. همه این ویژگی‌های شخصیتی در رفتار سیاسی افراد تأثیر مستقیم دارد. در این ارتباط، مهمترین نکته در مورد امام شجاعت است. البته بسیاری از خصوصیات دیگر را هم داشتند اعم از فقه، اصول، فلسفه، عرفان، درک عمیق از سیاست، شناخت دشمن، و غیره، اما چیزی که تفاوت اساسی ایجاد کرد، جرأت امام بود. باید تصور کنید؛ یک شاه قدرتمند، با ارتشی قوی، با ساواک قوی و با حمایت دو ابرقدرت بزرگ دنیا که حالا یک آخوند یک‌لاقبا با اینها درافتاده است.

 

رنجبران: شاید جوانان امروز نتوانند تصور کنند.

صدر: اصلا نمی‌دانند چطور بوده. امام با این ویژگی‌های شخصیتی خاص خود وارد میدان شد. اما در نقطه مقابل امام، کسی مثل شاه قرار داشت که انسان ترسویی بود. شاه تمام این امتیازاتی که گفتیم را داشت، اما آدم ترسویی بود. در طول حکومتش، دو سه بار در موقعیت‌های سخت فرار کرد. ولی کسی با آن ویژگی‌های شخصی، با چیزهایی که می‌بیند، روحیه ضد ظلم پیدا می‌کند. ممکن است یک نفر ضد ظلم هم این ویژگی‌ها را داشته باشد، اما اگر شجاعت نداشته باشد، توان مقابله با ظالم را ندارد. مجموعه این ویژگی‌ها باعث شد که امام وارد این صحنه شود. صداقت و پاکی او نیز باعث شد مردم به او روی بیاورند و در نهایت، انقلاب پیروز شود.

رحمت خدا بر مرحوم آقای محمدتقی شریعتی، پدر دکتر علی شریعتی. ایشان متخصص تاریخ اسلام و فردی بسیار باسواد بود، ما به خصوص بعد از فوت دکتر شریعتی به دیدار ایشان می‌رفتیم. ایشان یک جمله‌ای گفت که برای من بسیار جالب بود. گفت «من به شما می‌گویم این علاقه‌ای که مردم به امام پیدا کرده‌اند و تبعیتی که از امام کردند، از رسول خدا و امامان معصوم نبود.» این جمله برای من خیلی عجیب بود. فردی که در این رشته متخصص است، چرا چنین حرفی می‌زند؟ ایشان فقیه، فیلسوف، عارف، مرجع، دشمن‌شناس و سیاست‌شناس بود. اما از همه این‌ها مهم‌تر چیزی بود که می‌خواهم الان عرض کنم. امام یک جمله‌ای دارند که من وقتی اولین بار دیدم خیلی روی من تأثیر گذاشت. امام می‌گویند که «قبل از اینکه مردم به شما رو بیاورند، خودتان را بسازید.» یعنی باید جوری خودتان را بسازید که وقتی مردم به شما رو می‌آورند، مغرور نشوید و دنبال پست و مقام نروید. همانطور که اشاره کردم.

 

 

رنجبران: که در همین حسینیه می‌فرمایند که همین پابرهنه‌ها هستند که ما را به اینجا رساندند.

صدر: بله. اینها همه تفسیر مادی بود ولی یک تفسیر معنوی هم دارد که امام این سفارشی که کرد را خودش انجام داده بود. یعنی خودش را ساخته بود و تکلیف خود را با خودش، مردم و خدا روشن کرده بود. عنصر صداقت در کارهای امام نقش مهمی داشت؛ یعنی امام با خدا، با مردم و با خودش صادق بود و به دلیل این صداقت، مردم به او رو آوردند و شد آن چیزی که اسمش را انقلاب اسلامی گذاشتیم.

 

رنجبران: نقل می‌کنند که در همین حسینیه جماران وقتی مردم فریاد می‌زدند که «روح منی خمینی بت شکنی خمینی» امام می‌فرمایند اگر همین مردم ساعتی یا مدتی بعد شعار مخالف من سر بدهند، در من اثری ندارد. یعنی امام تکلیفش را با خودش روشن کرده بود.

صدر: امام وقتی از پاریس به تهران می‌آمد، خبرنگاری از او پرسید که چه احساسی دارید؟ امام پاسخ داد: «هیچ.» شاید آن موقع به برخی احساس منفی دست داد که یعنی چه که هیچ احساسی ندارید! اما این نشاندهنده اوج صداقت امام است. یعنی می‌گوید من وظیفه‌ای داشتم و الان هم دارم به وظیفه‌ام عمل می‌کنم. این صداقت را خداوند دید و به امام کمک کرد. روزی که امام قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، بسیاری از افراد نمی‌توانستند این تصمیم را بپذیرند؛ چون امام ۸ سال شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» را داده بود. شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان»! اما امام به دلایلی این قطعنامه را پذیرفت.

آن زمان من معاون سیاسی وزارت کشور بودم و در کنار مرحوم آقای محتشمی بودم. دستگاه‌های اطلاعاتی، برخی اطلاعات را برای من ارسال می‌کردند. یکی از نکاتی که دیدم و جالب بود، در آن زمان هنوز شهربانی، ژاندارمری و کمیته ادغام نشده بودند. شهربانی یک اطلاعات سری برای من فرستاد که تحلیل درون گروهی چریک‌های فدایی خلق بود. چریک‌های فدایی خلق یک گروه مسلح مارکسیست بودند که با امام و اسلام مشکل داشتند. آنها نوشته بودند که در دنیا سابقه ندارد که رهبر یک کشور، بعد از ۸ سال شعار دادن، موضعش را در عرض چند روز ۱۸۰ درجه تغییر دهد و این مردم که ۸ سال با آن شعار زندگی کردند، مسأله‌دار نشوند. آنها گفتند که امام توانسته است با مردم رابطه‌ای ایجاد کند که مردم به صداقت او ایمان دارند و می‌دانند که امام همیشه به دنبال منافع کشور و مردم بوده است. او منافع کشور را در این می‌دید که بگوید «جنگ جنگ تا پیروزی» و حالا به این نتیجه رسیده است که پایان بدهد و این هنر خمینی است.

 

رنجبران: حالا در مورد همین که گفتید شعار امام «جنگ جنگ تا رفع فتنه» بود، من در جایی صحبت ایشان را می‌خواندم، فرموده بودند «جنگ، جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد؛ ملی‌گراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین‌المللی است در جهان فقر و گرسنگی؛ ما می‌گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم؛ ما تصمیم داریم پرچم لا اله الا الله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم؛ جنگ جنگ تا پیروزی در قرآن نیست اما در اصل، آموزه قرآنی برای ما هست. امروز خمینی آغوش و سینه خودش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپ‌ها و موشک‌های دشمنان باز کرده است». این فرمایشات امامی است که ۸ سال شعار جنگ تا پیروزی سر داد. اما بعد چه شد که در سال ۶۷، در همان خاطراتی که می‌گویید که در وزارت کشور همراه آقای محتشم بودید، وقتی قصه قطعنامه مطرح می‌شود، گفته بودید که آقای محتشم یا آقای عطریانفر گریه کرد.

صدر: هیچ کدام. آقای عطریانفر زد زیر گریه؛ که چرا امام پذیرفتند؛ مگر چه شد. و نه فقط ایشان، که تمام مسئولان تعجب کردند. یاسر (فرزند مرحوم سیداحمد خمینی و داماد دکتر صدر) می‌گفت مامان (خانم طباطبایی) می‌گوید که چرا امام پذیرفت؟ یعنی شما ۸ سال گفتید جنگ جنگ تا پیروزی و بعد یک دفعه قطعنامه را پذیرفتید.

 

رنجبران: بالاخره شما به عنوان یک دیپلمات شناخته می‌شوید از اول انقلاب؛ یعنی فکر می‌کنم از زمان شهید رجایی شما در وزارت خارجه بودید. اصلا چه شد؟ یعنی چه اطلاعاتی به امام رسید و براساس چه تجزیه و تحلیلی؟ یک جای هم شما گفته بودید که امام به معنای واقعی تدبیر کرد که در زمان خودش مسئله جنگ را تمام کرد. اگر تمام نمی‌کرد، می‌رفت به یک جایی که یک‌سری سازشکار شناخته می‌شدند و مملکت تکه تکه می‌شد.

صدر: من در مراسم رونمایی از کتاب خاطرات دوران وزارت کشور هم گفتم و باز هم تکرار می‌کنم که بزرگ‌ترین خدمت امام به ایران، اسلام و مردم ایران، پذیرش قطعنامه بود. اگر امام قطعنامه را نمی‌پذیرفت، شرایط کشور به گونه‌ای بود که جنگ داخلی رخ می‌داد؛ چون عده‌ای موافق و عده‌ای مخالف بودند و ممکن بود به جان هم بیفتند. از طرف دیگر، منافقین ترور می‌کردند و صدام هم وارد می‌شد. یعنی ایران پنج تکه می‌شد.

 

 

رنجبران: مشابه اتفاقاتی که پیش از عملیات مرصاد پیش آمده بود.

صدر: بله. من در دوران وزارت کشور، علاوه بر معاونت سیاسی و اجتماعی، دبیر شورای امنیت کشور و رئیس شورای تأمین استان‌های غربی نیز بودم. استان‌های کردستان، کرمانشاه (که آن زمان باختران نام داشت) و بعداً آذربایجان غربی (ارومیه) تحت نظارت ما قرار گرفت. سخت‌ترین دوران مسئولیتم زمانی بود که در کردستان جلسه شورای تأمین داشتیم. هر دو یا سه هفته که به سنندج یا ارومیه می‌رفتم، گزارش‌های ژاندارمری، سپاه، ارتش و وزارت اطلاعات نشان می‌داد که در همین مدت دو سه هفته، یا ۱۲۰ تا و یا ۱۴۰ شهید داده‌ بودیم یا بیشتر یا کمتر. در حالیکه چهار پنج سال از انقلاب گذشته بود. حتی شب‌ها جاده‌های کردستان در اختیار جمهوری اسلامی نبود.

 

رنجبران: دقیقا چه سالی؟

صدر: سال ۶۴ تا ۶۶ یا ۶۷. کردستان رفته بود. از یک طرف بلوچستان؛ از طرف دیگر، ترکمن‌صحرا. خودم به ترکمن‌صحرا رفتم. چریک‌های فدایی خلق هنوز دست به ترور نزده بودند. با ترکمن‌ها همراه شده بودند و یک نمایشگاه بزرگ زده بودند. یعنی استعداد تجزیه ایران وجود داشت.

 

رنجبران: این در شرایطی است که درگیر جنگ بودیم.

 

صدر: بله. در خوزستان هم صدام و گروه‌های قومی عرب فعالیت می‌کردند. یعنی خطر چند تکه شدن برای ایران کاملاً جدی بود. امام همه اینها را جمع کرد و در حالیکه معتقد بود جنگ تا رفع فتنه، یکباره همه را کنار گذاشت و این از همان صداقت و شجاعتی است که به آن اشاره کردم. شجاعت امام فقط در مبارزه با شاه، صدام یا آمریکا نبود؛ بلکه در این است که خودت را فدای مردم و کشور کنی و از حرف‌هایی که زدی، بازگردی. این کار از جنگیدن، شجاعت بیشتری می‌خواهد.‌

 

رنجبران: پس اینکه برخی می‌گویند که امام قطعنامه را تحت فشار اطلاعاتی که به او داده بودند، پذیرفت و جام زهر را نوشاندند. اما مگر می‌شود تصور کرد که امام بدون علم و آگاهی تصمیم گرفته باشد؟

صدر:کسانی که این حرف را می‌زنند، نمی‌دانند که امام چگونه به این تصمیم رسید. رئیس سازمان برنامه‌وبودجه گزارش بسیار دقیقی از وضعیت اقتصادی کشور تهیه می‌کند که نشان می‌دهد ایران دیگر توان اقتصادی برای ادامه جنگ ندارد. این گزارش به آقای مهندس موسوی، نخست‌وزیر، ارائه می‌شود.

 

رنجبران: آن موقع رئیس سازمان برنامه و بودجه، آقای روغنی زنجانی بودند؟

صدر: بله. مهندس موسوی به‌طور جدی به ادامه جنگ اعتقاد داشت. من با او کار می‌کردم و به شما بگویم که اگر نخست‌وزیر فرد دیگری بود، توان اداره اقتصادی کشور را در طول هشت سال جنگ، با تنها دویست تا سیصد هزار بشکه صادرات نفت، نداشت. من همه را می‌شناسم و هیچ‌کس نمی‌توانست مانند او عمل کند. آقای مهندس موسوی بعد از مطالعه گزارش، آن را با سران سه قوه، آقای خامنه‌ای، آقای هاشمی و آقای موسوی اردبیلی، مطرح می‌کند. همه این افراد گزارش را مطالعه کرده و قانع می‌شوند و همه به دیدار امام می‌روند. امام گزارش را می‌خواند و دستور می‌دهد که مجدداً با شورای عالی قضایی و شورای نگهبان جلسه‌ای برگزار و بررسی شود. این جلسه برگزار می‌شود و همه به اتفاق به این نتیجه می‌رسند که کشور دیگر توان ادامه جنگ را با این وضعیت اقتصادی ندارد.

 

رنجبران: این جلوتر از نامه آقای محسن رضایی بوده که می‌گوید من تجهیزات می‌خواهم؟

صدر: بعد از آن است. یعنی از یک طرف گزارش بودجه و از طرف دیگر نامه‌ای که محسن رضایی به آقای هاشمی می‌دهد و او نیز به امام گزارش می‌دهد که برای پیروزی در جنگ، باید پنج سال دیگر بجنگیم و نیروی اتمی می‌خواهیم.

 

 

رنجبران: یعنی نیروی اتمی را هم اشاره می‌کنند؟

صدر: بله. که امام هم در پاسخ به این نامه، که در همان کتاب هم آورده‌ام، می‌فرماید که نیروی اتمی شعاری بیش نیست. امام فردی نبود که با شنیدن یک گزارش یا توصیه، سریع بپذیرد و تصمیم بگیرد و مسائل را بسیار دقیق دنبال می‌کرد. برخلاف ادعای برخی که می‌گویند امام را قانع کردند، واقعیت این است که امام شخصاً به این نتیجه رسید.

 

رنجبران: حتی وقتی این موضوع چندین بار تکرار شد، مقام معظم رهبری در یکی دوتا از سخنرانی‌هایشان اشاره کردند که پذیرش قطعنامه یکی از حکیمانه‌ترین تصمیم‌های امام بود.

صدر. بله. من معتقدم که ارزش خدمت امام در پذیرش قطعنامه، یا بزرگتر از اصل انقلاب اسلامی است یا به اندازه آن. اگر بخواهیم بگوییم که امام دو کار بزرگ انجام داده، یکی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاه بود و دیگری پذیرش قطعنامه و حفظ ایران است. من این را می‌گویم و شاید برخی خوش‌شان نیاید؛ ایران از همه‌چیز مهم‌تر است. اگر ایران نباشد، نه تشیعی وجود دارد، نه حضرت علی (ع) و نه اسلام.

 

رنجبران: چرا خوش‌شان نیاید. حتی مقام معظم رهبری هم چند بار در مقطع انتخابات گفتند اگر نمی‌خواهید به خاطر جمهوری اسلامی رأی بدهید، به خاطر ایران رأی دهید.

صدر: همین است. یعنی وجود این اشهد ان‌ علی ولی‌الله به خاطر ایران است و اگر ایران تجزیه شده بود، نه تشیع باقی می‌ماند و نه اسلام. امام این تصمیم را گرفت و باید قدردان او باشیم.

 

رنجبران: یک نکته‌ای که هست می‌گویند قبل از اعلام خبر پذیرش قطعنامه، آقای هاشمی رفسنجانی پیشنهاد می‌دهد که پذیرش قطعنامه را او برعهده بگیرد و در نماز جمعه اعلام کند و هاشمی را محاکمه کنید.

صدر: من هم این را شنیدم. من همیشه سعی می‌کنم مستند صحبت کنم و حرف‌هایی که خودم حضور داشتم را بیان کنم. شنیده‌ام که چنین پیشنهادی مطرح شده است که اگر این موضوع صحت داشته باشد، باز هم صداقت و شجاعت امام را نشان می‌دهد. یعنی امام مسئولیت تصمیم خودش را بر گردن دیگری نینداخت و خودش مسئولیتش را پذیرفت. چون همه ما اینطوری هستیم که وقتی اشتباهی مرتکب می‌شویم، آن را به گردن دیگران می‌اندازیم. این ویژگی از نشانه‌های صداقت و شجاعت امام بود که مسئولیت کامل تصمیم خود را پذیرفت.

 

رنجبران: چند مقطع مهم در تاریخ انقلاب وجود دارد، از جمله تسخیر لانه جاسوسی آمریکا که امام آن را «انقلاب دوم» نامید. به عنوان یک فرد کارکشته، نظرتان در مورد این اتفاق چه بود؟ به نظر شما کار درستی شکل گرفت؟

صدر: من در آن زمان در وزارت خارجه نبودم ولی هم آن موقع نظرم بود که کار درستی شکل گرفته است و هم الان معتقدم که تصمیم درستی بود. البته امروز برخی می‌گویند که تسخیر سفارت آمریکا اشتباه بود.

 

رنجبران: بله عده‌ای که در آن اقدام حضور داشتند، امروز می‌گویند که کار اشتباهی بود.

صدر: می‌دانید اینها چه اشتباهی می‌کنند؟ یکی از بحث‌های مهم، روش تحلیل سیاسی است و اینکه آیا زمان و مکان در این تحلیل تأثیرگذار هست یا نیست؟ شما یک واقعه‌ را که ۴۰ ـ ۵۰ سال پیش اتفاق افتاده را نمی‌توانی با شرایط سیاسی امروز تحلیل کنید. این اشتباه است. زیرا شرایط سیاسی ۵۰ سال پیش کاملاً متفاوت با امروز است. مثل این است که بپرسیم چرا ۴۰ سال پیش تلفن همراه نداشتیم! این مقایسه اشتباه است، چون آن زمان چنین شرایطی وجود نداشت. اگر آن اقدام انجام نشده بود، آمریکا شاه را دوباره به قدرت بازمی‌گرداند، البته اگر او زنده می‌ماند. شاه هنوز زنده بود و گارد جاویدان شاه در مرز ترکیه مستقر شده بود و آماده بودند که وارد ایران شوند. تسخیر لانه جاسوسی باعث شد که بازگرداندن شاه و بازگرداندن سلطنت از دستور کار آمریکا خارج شد. چون همیشه بین آنها اختلاف نظر بود و عده‌ای می‌گفتند شاه را نگه داریم و عده دیگری می‌گفتند نه. این حتی بعد از رفتنش هم بود که آیا می‌تواند برگردد یا می‌توانیم ۲۸ مرداد را تکرار کنیم یا نه؟ اما این کار باعث شد که این موضوع تمام شود. اما یک نکته را بگویم؛ نیازی نبود گروگان‌ها را آن‌ مقدار نگه داریم. مدت ۴۴۴ روز زیاد بود. البته اصل کار، هنوز هم به نظر من، اقدام درستی بود.

 

 

رنجبران: در مورد قطعنامه هم که شما خیلی خوب اشاره کردید، یک نامه‌ای بود که کارتر برای گروگان‌هایشان در لبنان نوشت و به امام فرستاد. بعد از آن، شایعاتی شکل گرفت که شاید قرار باشد روابطی برقرار شود. اما امام سریع دستور داد که منتشر شود و تأکید کردند که هیچ‌گاه رابطه‌ای با آمریکا برقرار نخواهد شد و رابطه ما با آمریکا گرگ و میش است. این تصمیم، یک حرکت کاملاً درست بود؟

صدر: ببینید قضیه مک‌فارلین، کمی خراب شد.

 

رنجبران: شما آن موقع وزارت خارجه بودید یا وزارت کشور؟

صدر: وزارت کشور بودم. اولاً، اسرائیلی‌ها وارد ماجرا شدند و آن را نجس کردند. بعد هم، از داخل کشور، برخی اطلاعات لو رفت، توسط سید مهدی هاشمی. البته من نمی‌خواهم خیلی درباره‌اش صحبت کنم.

 

رنجبران: ولی می‌شد این ماجرا بهتر مدیریت شود.

صدر: بله.

 

رنجبران: یک نکته دیگر که در دوران امام رخ داد، ماجرای سلمان رشدی بود. این اتفاق هم یکی از آن اقدامات شجاعانه‌ امام بود که جهان را تکان داد.

صدر: تا قبل از این صدور حکم سلمان رشدی، امام خمینی، رهبر انقلاب اسلامی ایران و رهبر جمهوری اسلامی بود، اما پس از حکم سلمان رشدی، امام تبدیل به رهبر جهان اسلام شد که همه مسلمانان جهان پذیرفتند که این فرد لیاقت رهبری جهان اسلام را دارد، زیرا از پیامبر اسلام دفاع کرد و در برابر توهین سلمان رشدی ایستاد. پس می‌توان گفت که پس از حکم سلمان رشدی، ایران به نوعی محور جهان اسلام شد.

 

رنجبران: آقای دکتر، سال ۶۸، لحظه ارتحال امام کجا بودید و چطور متوجه شدید؟

صدر: بله سوال خوبیست. من لحظه ارتحال امام، معاون سیاسی وزارت کشور بودم. همان شب ارتحال، از حسینیه خبر رسید که امام از دنیا رفته است. من از آن لحظه تا یک هفته به خانه نرفتم و به همین دلیل، اصلاً لباس مشکی نپوشیدم، چون به خانه نرفته بودم که لباس عوض کنم. نگرانی اصلی من این بود که حالا بعد از امام، چه خواهد شد؟

 

رنجبران: وضعیت امنیتی کشور چطور بود؟

صدر: مسأله‌ خاصی نبود، ولی باز هم نگرانی‌هایی وجود داشت. بعضی اخبار پراکنده می‌آمد که ممکن است مشکلاتی ایجاد شود. اما من چنان نگران بودم که یک هفته، در وزارت کشور خوابیدم تا برنامه تدفین و سایر مسائل انجام شود. به همین دلیل، حتی در بسیاری از برنامه‌های مردمی هم نتوانستم شرکت کنم، به جز در آخرین شب که مراسمی در مصلا برگزار شد. من یادم هست که برخی از همکارانم، از جمله آقای بلندیان که مدیرکل امنیت بود، آقای سراج فرمانده کمیته و یکی دیگر از همکاران قدیمی که متأسفانه نامشان یادم نیست و معاون ایشان بود، وقتی به دفتر من آمدند و مرا دیدند، شروع کردند به پچ‌پچ کردن که طرف حالش خوب نیست. و واقعاً هم همین‌طور بود. احساس می‌کردم دنیا تمام شده است.

 

رنجبران: شما هم که از ۱۰-۱۱ سالگی دلبستگی خاصی به امام داشتید.

صدر: بله، اتفاق سنگینی بود اما به‌تدریج خودمان را جمع‌وجور کردیم، چون مسئولیت‌هایی داشتیم و باید مرتب برنامه‌ریزی می‌کردیم برای تدفین و حفظ امنیت و اینها.

 

گفتگو حضور با سید محمد صدر

 

 

رنجبران: فکر می‌کردید آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری انتخاب شوند؟

صدر: نه. چون خیلی‌ها و حتی خود ایشان معتقد بودند که نباید یک رهبر واحد داشته باشیم و باید شورای رهبری تشکیل شود. بحث شورای رهبری هم قطعی بود ولی هنوز اعضای شورا قطعی نشده بود. مثلا گزینه‌هایی مثل آیت‌الله موسوی اردبیلی هم مطرح بودند. برخی هم اعتقاد داشتند که رهبر حتماً باید مرجع تقلید باشد و به همین دلیل گروهی در قم به دنبال آیت‌الله گلپایگانی بودند اما درنهایت، شرایط به‌گونه‌ای پیش رفت که آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری انتخاب شدند. البته یک نکته را هم باید گفت که امام خمینی تا پیش از رحلت، زمینه این اتفاق را فراهم کرده بودند. چون حتی در زمان حیاتشان هم موضوع رهبری آینده مطرح بود. ظاهرا در قانون اساسی، در ابتدا قید شده بود که رهبر باید یکی از مراجع تقلید باشد. اما یکی از کارهای خوبی که امام خمینی انجام داد، این بود که بحث مرجعیت را از رهبری جدا کرد. این تصمیم بسیار درستی بود، زیرا مرجع تقلید بودن یک جایگاه فقهی و علمی است که سابقه و وظایف خاص خودش را دارد، درحالی‌که رهبری باید ویژگی‌های دیگری داشته باشد. امام این موضوع را مطرح کردند و بدین ترتیب، این مسئله حل شد.

 

رنجبران: خیلی لطف کردید و بزرگواری فرمودید. دست شما درد نکند. از محبت و همراهی شما بسیار سپاسگزارم. از بینندگان عزیز و ارجمند هم تشکر می‌کنم. خدا را شکر که یکی از بهترین گفتگوها شکل گرفت. ان‌شاءالله شما هم از این بحث لذت برده باشید و اطلاعات مفیدی دریافت کرده باشید. التماس دعا دارم. خدا یار و نگهدارتان


گزارش خطا
ارسال نظر